کد مطلب:149196 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:249

کار شهید
شهید به خون خودش ارزش می دهد. یك نفر به ثروت خودش ارزش می دهد و به جای آنكه ثروتش در بانكها ذخیره باشد، آن را در یك راه خیر مصرف می كند كه هر یك ریالش با مقیاس معنا بیش از صدها هزار ریال ارزش داشته باشد؛ ثروت خود را به صورت یك مؤسسه ی عام المنفعه ی مفید فرهنگی، مذهبی و اخلاقی در می آورد و با این عمل به آن ارزش می دهد. دیگری به فكر خودش ارزش می دهد؛ به خودش زحمت می دهد و یك كتاب مفید و اثر علمی به وجود می آورد. دیگری به ذوق فنی خودش ارزش می دهد و صنعتی را در اختیار بشر قرار می دهد. دیگری به خون خودش ارزش می دهد؛ در راه بشریت خون خودش را فدا می كند. كدامیك بیشتر خدمت كرده اند؟ شاید خیال كنید علما یا مخترعین و مكتشفین و ثروتمندان بیشتر به بشر خدمت كرده اند؛ خیر، هیچ كس به اندازه ی شهدا به بشریت خدمت نكرده است، چون آنها هستند كه راه را برای دیگران باز می كنند و برای بشر آزادی را به هدیه می آورند، آنها هستند كه برای بشر محیط عدالت به وجود می آورند كه دانشمند به كار دانش خود مغشول باشد، مخترع با خیال راحت به كار اختراع خودش مشغول باشد، تاجر تجارت كند، محصل درس بخواند و هر كسی كار خودش را انجام بدهد. اوست كه محیط [مناسب] را برای دیگران به وجود می آورد. مثل آنها مثل چراغ و مثل برق است؛ اگر چراغ یا برق نباشد ما و شما چكار می توانیم انجام دهیم؟

قرآن كریم پیغمبر را تشبیه به یك چراغ می كند؛ باید چراغ باشد تا ظلمتها از میان برود و هر كسی بتواند به كار خودش مشغول باشد. چقدر عالی گفته است این


شاعره ی زمان ما پروین اعتصامی، خدایش بیامرزد! از زبان شاهدی و شمعی می گوید: یك شاهد، یك محبوب، یك زیباروی مورد توجه، یك شب تا صبح در كنار شمعی نشست، هنر نمایی ها كرد، گلدوزیها كرد، صنعتی به خرج داد. همینكه از كارهایش فارغ شد، رو كرد به شمع و گفت: نمی دانی من دیشب چه كارها كردم!



شاهدی گفت به شمعی كامشب

در و دیوار مزین كردم



دیشب از شوق نخفتم یكدم

دوختم جامه و بر تن كردم



كس ندانست چه سحرآمیزی

به پرند از نخ و سوزن كردم



تو به گرد هنر من نرسی

زان كه من بذل سر و تن كردم



یعنی برای سر و تن خودم هنر بذل كردم. شمع هم به او جواب داد:



شمع خندید كه بس تیره شدم

تا زتاریكیت ایمن كردم



پی پیوند گهرهای تو بس

گهر اشك به دامن كردم



تو می گویی كه من تا صبح گوهرها را بهم دوختم، ولی این گوهر اشك من بود كه تا صبح ریخت تا تو توانستی آن گوهرها را در یك رشته بكشی و به گردن خود بیندازی.



خرمن عمر من ار سوخته شد

حاصل شوق تو خرمن كردم



من آن كسی هستم كه تا صبح سوختم و تابیدم تا تو به هدف و مقصدت رسیدی. بعد می گوید:



كارهایی كه شمردی بر من

تو نكردی، همه را من كردم [1] .



ابن سینا قانون ننوشت، محمد بن زكریا الحاوی ننوشت، سعدی ذوق خودش را در بوستان و گلستان نشان نداد، مولوی همین طور، مگر از پرتو شهدا، آنهایی كه تمدن عظیم اسلامی را پایه گذاری كردند، موانع را از سر راه بشریت برداشتند، آنهایی كه مثل شعله هایی در یك ظلمتهایی درخشیدند و جان خودشان را فدا كردند، آنهایی كه سراسر وجودشان حماسه ی الهی بود، حق خواهی و حق پرستی بود، آنهایی كه پرچم توحید را در دنیا به اهتزاز در آوردند و مستقر كردند، آنهایی كه منادی عدالت بودند، منادی حریت و آزادی بودند. ما و شما كه اینجا نشسته ایم مدیون قطرات خون آنها هستیم، مدیون حماسه های آنها هستیم. حسین بن علی سراسر وجودش حماسه است.



[1] ديوان پروين اعتصامي، چاپ هفتم، ص 163.